جدول جو
جدول جو

معنی فندق شکن - جستجوی لغت در جدول جو

فندق شکن
ابزاری دارای دو اهرم برای شکستن فندق
تصویری از فندق شکن
تصویر فندق شکن
فرهنگ فارسی عمید
فندق شکن(فَ دُ شِ کَ)
آلتی که بدان پوست فندق شکسته و مغز بیرون آورند. (یادداشت مؤلف) ، آنکه بوسه بر زیبایان زند. نعت فاعلی مرخم از فندق شکستن به معنی بوسه زدن:
ما به بوسه بر لب ساقی شده فندق شکن
او فغان زآن پستۀ شکّرفشان انگیخته.
خاقانی.
، نیز به معنی خود بوسه است:
من کیم کز شکر و پستۀ تو
بوس فندق شکنت نارم جست.
خاقانی
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

(فَ دُ شَ / شِ)
گنبدی. کروی شکل. به کنایت، فلک:
این فندق شکل فستقی رنگ
بر فندقۀ سرم زند سنگ.
نظامی
لغت نامه دهخدا
(پَ سَ دَ / دِ)
زایل کننده اندوه. ازبین برندۀ غم و غصه:
هم او میگسار است و هم چنگ زن
هم اوچامه گویست و انده شکن.
فردوسی.
یکی پای کوب و دگر چنگ زن
سدیگر خوش آواز و انده شکن.
فردوسی
لغت نامه دهخدا
(دُ گَ تَ)
کنایه از بوسه دادن و گرفتن. (آنندراج) (انجمن آرا) (غیاث) (بهارعجم) (برهان). شاهدی برای این معنی به نظر نرسید
لغت نامه دهخدا
(دُ گَ دی دَ)
آن باشد که دست چپ را مشت کرده و سرانگشت سبابۀ دست راست را به نوعی مابین انگشت وسطی و سبابۀ دست چپ زنند که از آن صدا برآید، چنانکه در میان لولیان و مطربان مستعمل است. (آنندراج). بشکن زدن. رجوع به فندق زنان شود
لغت نامه دهخدا
تصویری از فندق شکستن
تصویر فندق شکستن
پندک شکستن بوسه بازی بوسه دادن، بوسه گرفتن
فرهنگ لغت هوشیار
آن باشد که دست چپ را مشت کنند و سر انگشت سبابه دست راست را بنوعی بین انگشت سبابه و وسطای دست چپ زنند که صدایی از آن برآید
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از قند شکن
تصویر قند شکن
غند شکن چکشی که بدان کلوخه های قند را باجزاء تقسیم کنند
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از فندق شکستن
تصویر فندق شکستن
((~. ش کَ تَ))
کنایه از بوسه دادن و بوسه گرفتن
فرهنگ فارسی معین
تصویری از فندق زدن
تصویر فندق زدن
((~. زَ دَ))
بشکن زدن، با انگشتان دست صدا درآوردن
فرهنگ فارسی معین
کسی که خندق حفر کند
فرهنگ گویش مازندرانی